سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاید فردا دیر باشد

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 89/1/20 2:16 عصر

روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که
اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط
فاصله قرار دهند
.

سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین
چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط
های خالی بنویسند
.

بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف
درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل
داده ، کلاس را ترک کردند
.

روز شنبه ، معلم نام هر کدام از دانش
آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت ، وسپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر
دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت
.

روز دوشنبه ، معلم برگه مربوط به هر
دانش آموز را تحویل داد
.

شادی خاصی کلاس را فرا گرفت .

معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید
" واقعا ؟
"

"من هرگز نمی دانستم که دیگران به
وجود من اهمیت می دهند
! "

"من نمی دانستم که دیگران اینقدر مرا
دوست دارند
. "

دیگر صحبتی ار آن برگه ها نشد


کلمات کلیدی :

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب